چرا باید ساعتهایمان را یک ساعت به جلو بکشيم؟
کشور ایران در عرضهای جغرافیایی میانی واقع شده و تغییرات طول شبانهروز در طول سال قابل توجه است. به همین دلیل و برای استفاده بیشتر از روشنایی روز، در فصلهای بهار و تابستان ساعت رسمی را 1 ساعت به جلو میکشند.
ذوالفقار دانشی: طبق قانون، هر سال در نیمهشب اول فروردین ساعت رسمی کشور یک ساعت به جلو کشیده میشود و در نیمهشب آخر تابستان دوباره به وضعیت قبل برمیگردد. اگر به کامپیوتر، لپتاپ، موب
بسم رب الرفیقکاش که کودکی لحظه ای کوتاه لبخند بر لبش آمده باشد، و لبی به ذکر شما باز شده باشد؛ همین.عیدی ما بود که در هوای شما نفس بکشيم و چه خوب میزبانی و چه خوب مولاییالحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیرالمومنین و الائمه المعصومین علیهم السلام.+غدیر 1440.
نیمی از نگرانی ها و اضطراب های ما مربوط به نظر دیگران است. ما باید این خار را از بدن خود بیرون بکشيم».نظر دیگران تصوری خام یا یک وهم است که هر لحظه میتواند تغییر کند.نظر دیگران به نخی بند است و ما را برده آنان می کند. برده نظراتشان و بدتر، برده آنچه وانمود می کنند به نظرشان می رسد. درمان شوپنهاور#اروین_د_یالوم
چنانچه پارگی فرش پوسیدگی چندانی نداشته باشد میتوانیم برای ترمیمکردن فرش لبههای پارگی آن را به هم بدوزیم . برای انجام این فعالیت میبایست پارگی فرشمان را از نصیب تحت با به بهترین قالیشویی در مشهد کار گیری از سوزن رفوگری بزرگ و نخ فرشبافی به صورت پسوپیش بدوزیم . باید توجه داشته باشیم که راز آزاد نخ آن گاه از تمامشدن دوخت، در قسمت پشت فرشمان باقی بماند و در انتها کار رمز نخمان را به بلندی ۱ .۵ سانتیمتر ببریم . آنگاه میبایست دستمان
از طرف میپرسن میشه با کفش نماز خوند؟ میگه ما که خوندیم شد!
نمیدونم این از نظر شما بی معنیه یا بی مزه س یا چی. ولی راستش برای من خیلی الهام بخش و تلنگرطور بوده همیشه! خیلی وقتا آدما میگن نمیشه فلان کار رو کرد. وقتی میپرسی چرا؟ جواب میدن کیو دیدی اینکارو کنه؟ یا تا بوده همین بوده و از این حرفا. ولی فکرشو که میکنی میبینی خیلی وقتا یه سری قانون های خودساخته دارن محدودت میکنن که انقدر بهشون بها دادی که راستی راستی باورت شده از ازل توی طبیعت وجود داشت
بیا بخوابیم.
هرکاری گفتی کردم دیگه گفتی گریه کنیم عر زدیم گفتی بزنیم چند تا دکوری رو بشکنیم زدیم شکستیم گفتی بریم زیر بارون خیس شیم رفتیمگفتی دمنوش بخوریم خوردیم گفتی آهنگ گوش بدیم خودمونو کر کنیم، کردیم گفتی بیا نقاشی بکشيم، کشیدیم
بیا بخوابیم دیگه.
بیا اینجا.
بیا آروم باش.
بیا بخوابیم.
آهای بارون .
تو خودت شاهدی من چه حالیم با اون؟
.
غلط نکن.
.
بارون واسه ما معمولیا نه یه قرار عاشقانه اس .نه یه خاطره سازی .نه گرمای دستای به هم چفت شده .نه شلپ شلپ کردن تو گودالای آب .و عکس و چتر دو نفره و .دیوونه بازی .
بارون واسه ما سینوسای متورم و چشمای سرخ و فین فین و معذرت میخوام بینی قرمز و آب دماغ جاری و دیر رسیدن به کلاس تجارت وعینک بخار کرده و چادر خیس و مقنعه چسبیده به پیشونیه!
ته تهش .بگیم هعی .
ته تهش خلاف سنگینمون این باشه ک ت
مشکل از جایی شروع میشه که بنا رو میذاریم به قضاوت در حالی که میتونیم این کارو نکنیم! اگر در مورد یک شخص فکر اشتباهی داریم میتونیم بهش بگیم که توجیهمون کنه نه اینکه اون فکر اشتباه رو اونقدر توی ذهنمون تکرار و بزرگ کنیم که دیگه نشه جمعش کرد.
وقتی با یکی سر یه موضوعی دعوا داریم بهش بگیم فلانی من سر فلان موضوع باهات دعوا دارم. قانعمون کرد چه بهتر نکرد خدا همراهش باشه. هیچوقت نباید حاضر باشیم با فکر اشتباه خودمون یهو رابطه رو خاتمه بدیم و کینه اند
دیگری را مسخره نکنیم،
تا عیب های خودمان پنهان بماند.
غرور دیگران را نشکنیم،
تا غرور خود را به رخ بکشيم.
حق کسی را ضایع نکنیم،
تا به حق خودمان برسیم.
مال دیگران را نخوریم،
تا خود ثروتمند شویم.
اعتبار کسی را خراب نکنیم،
تا خود بین مردم معتبر شویم.
این میانبرهای اعتباری و مسیرهای تسکینِ موقتیِ عیوبِ همیشگی، حتی کفاف چند صباح این دنیا را هم نمی دهد!
1.
یه شب اومد خونه. گفت: تاحالا عاشق شدی؟
گفتم: نه
گفت: من عاشق شدم.
گفتم: کی؟
گفت: خیلی خوشگله CG باک مشکی.
2.
یه بار یه مورچه رفت پیش دوستش. گفت: من عاشق شده ام بیا بریم برای من پا در میونی کن.
دوستش گفت: کی؟ به این زودی؟ صبرکن.
بالاخره با اصرار دوستش را راضی کرد.
دوستش گفت: باشه بیا بریم نشونم بده کیه؟
رفتند و دوست این مورچه عاشق ما نگاه کرد
بعد رفت جلو دست زد و گفت: این که تفاله چایی عه!!
3.
حاجی برای تفریح سیگار میکشید.
یه شب سیگار میخواست دید تمو
اگر یک نفر من را در کتابفروشی زیر نظر میگرفت نمیدانم دقیقا چه فکری میکرد اما از کسی که عنوانهای فلسفه تنهایی، چگونه رنج بکشيم و هنر خوب زندگی کردن را انتخاب کرده چه انتظاری میتوان داشت.
از کتاب فروشی بیرون زدم. بسته دستمال کاغذیم را از شب قبل در کیفم نگهداشتم که اگر دوباره یکی از ان جبهههای سیلاسای اشک بهم حملهور شد بیپناه نباشم و مانند بچه دوسالهای کل خیابان را فین فین نکنم. و بالاخره وقتی اخرهای شب یک نفر را برای صحبت کردن پیدا
آیا باید دندان عقل را بکشيم؟ دندان عقل و هرآنچه که باید درباره آن بدانید
۰
اشتراکگذاری
دندان عقل، سومین و آخرین دسته از دندانهای آسیاب است که در اواخر
نوجوانی یا اوایل بیستسالگی پدیدار میشود. اگر این دندانها بدونانحراف و
سالم باشند، همانند دیگر دندانها ارزشمند خواهند بود، اما در بیشتر مواقع
این طور نیست و باید به فکر کشیدنشان بود. با این تفاسیر این سؤال پیش
میآید
بسم الله الرحمن الرحیم
بلیط های سفر اربعین رو گرفتند. همونطور که آرزو داشتم! سهل، طولانی، زود!
و همراه همسر!
همیشه وقتی اشتیاقشون به زیارت رو می دیدم با همه وجودم از خدای مهربون می خواستم به ما توفیق بده ما ایشون رو به این آرزوشون برسونیم و به همسر میگفتم وظیفه شماست که ببریشون، حتی شده تنها، حتی قبل از اینکه ما رو ببری.
حالا قراره همسفر بشیم؛ ایشون همراه و کمک ما باشند؛ ما هم در خدمتشون.
ایشون هم مثل پارسال من سفر اولشونه. خدایا! میش
یک آیه از سوره بلد با صدای استاد عبدالباسط که بخشی از تلاوت بلد-شمس-ضحی-شرح-تین-علق هست که در منزلش اوایل دهه شصت اجرا کرده. اگر این دنیا، دنیای خوبی هست چرا ما باید در اون سختی بکشيم؟ در این صورت باید تعریفشو بشنویم یا ببینیم. که نه شنیدیم نه دیدیم.
لَا أُقْسِمُ بِهَٰذَا الْبَلَدِ(1) وَأَنتَ حِلٌّ بِهَٰذَا الْبَلَدِ(2) وَوَالِدٍ وَمَا وَلَدَ(3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ(4) أَیَحْسَبُ أَن لَّن یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ(5)
نه،
من متوجه زیباییهای جهان نمیشوم. احتمالا دلیل اصلیاش آن باشد که زیادی تا کنه واقعیتهای وجودی زندگی پیش میروم. من از این دست دوستداران فلسفه هم نیستم که در باب چگونگی حرکت جهان فلسفه ببافم و یا پیرو نظریات قدما شوم. مسالهی من، جهان، و زندگی بسیار بنیادیتر از آن است که بتوانم روی قلههای زمثبتاندیشی و زیبا نگریستن به جهان و وقایع بایستم. مسالهی من مواجهه و کنار آمدن با انسان فانی و تنها است. مرگ و تنهایی دو مسالهی مهم و همیشگی م
در اینجا به صورت خلاصه تحت عنوان ویژگیهای اوقات فراغت راجع به این موضوع نوشتهام اما خب حس کردم نیاز است به شکل کاملتری راجع به این مطلب بنویسم به خصوص زمانی که راجع به این موضوع سرچی انجام دادم متوجه شدم این موضوع را بسیاری از سایتها اشتباه توضیح دادهاند مثلا سایتی آمده بود کارکردهای اوقات فراغت را به عنوان ویژگیهای آن توضیح داده بود.
واژه فراغت در زبان محاوره و ادبیات عامه دارای چند معنی متفاوت است مثلا یک معنی آن فارغ بودن، فراغت
{امام مهدی(عج) در کلام علما و بزرگان - شماره 37}
اصلاح فکرها و دل ها
همانطور که الان دنیا با ظلم پر شده، با همین کیفیت با عدل پر خواهد شد. منتهی اداره کردن و کنترل این عدالت از ما ساخته نیست. ما آنجا به بن بست خواهیم رسید، آنجا حضرت نیازی به جنگ و جدل و طبل و شیپور ندارد. طبل و شیپورش قبلا زده شده، ما خواهیم زد.
ایشان می آید و رهبری می کند. اینطور نخواهد بود که ما توپ خانه راه بیاندازیم، آنها (دشمنان) بزنند، ما بزنیم و غلبه کنیم و دنیا را به خاک و خو
یکی از مشکلات خونه مجردی اینه که وقتی یکی دو هفته خونه نباشی و بری سریخچال و پارچ آب رو سر بکشی انگار آب مردابی که دوسه تا تمساح توش مُردن و یکی دوتاشونم زایمان کردنو چندتای بی ادبشونم جیش کردن ریختی تو حلقت.شاید باورتون نشه باهر دم و بازدم مزه ی مزخرف آب مونده ،زندگی فلاکت بارمو میاره جلوچشام.چی بود واقعا؟فکرکنین یه لیوان پراز خون با عفونت و چرک سرکشیده باشین.معدم دو سه بار با صدای بلند گفت این چه گوهی بود خوردی تو؟میدونیندنیا جای قشنگ
دارم فکر میکنم ، معمولا چه وقتهایی خدا رو شکر کردم؟
بعد از نعمتهاش؟ آیا گاهی موقعی که یه چیزی نمیشه و نمیخواد و نمیده، شکرش کردم؟؟
مثلا مرداد ۹۶ که همه چی نشد اونی که میخواستم ،یا بهمن ماه ۹۷؟؟ یا اواخر سال ۹۵.گاهی اصرار هام و تلاش کردنم و زمین و زمان رو به هم بافتم که بشه و آخرش نشد.
روزنه امید قلبم بهم میگه، خداوند غافلگیرم می کنه و من، می شینیم به قضاوت روزهایی که گذشت، لحظه هایی که گذشت و عمری که گذشت!
خدا، گاهی از روش های عجیبی ب
ادبیات روسیه را بیشتر با شهرت های بزرگی چون تولستوی و داستایوفسکی می شناسیم. البته حق هم داریم! هرچه نباشد، آنها از تأثیرگذارترین نویسندگان روسی هستند. شاید آوازۀ ادبیات این قلمرو و البته محبوبیتش حزن به خاطر آثار عالی ای باشد که این بزرگان از خویشتن به جای گذاشته اند. باید گفت جذابیت و نوآوری داخل شعر و شعر هنوز هم در آثار روسی دیده می شود: این وعده نویسندگان معاصر روس بارِ آن را بر دوش می کشند. کتابی که امروز قصد معرفی کردن آن را داریم، یک ک
گاهی با معشوقمان بازی میکنیم. فرو میرویم در نقشی که نیستیم: یک حسودِ بیبخشش. یک غیرتیِ بیتحمل. یک حسابگرِ مو از ماست بیرون کشنده. یک معشوقهی هرجایی. یک بیعاطفهی بیتفاوت. یک دیوانهی زنجیری حتی. بازی میکنیم تا بازی که تمام شد، سختتر و محکمتر در آغوش بکشيمش. که زندگی یکنواخت نشود. که لذتِ با هم بودنمان گونهگون و مستدام باشد. اما یک لحظه هست - و فقط یک لحظه طول میکشد - که باید بازی را تمام کنیم. باید دوباره خودمان شویم. بای
انگیزه شخصی برای موفقیت در تمام جنبه های زندگی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
اگر انگیزه نداشته باشیم به احتمال زیاد وقت خود را تلف می کنیم و اهداف شخصی و حرفه ای خود را نادیده می گیریم و حتی ممکن است بعد از مدتی از کاری که میکنیم دست بکشيم و از اهداف خود دور شویم و آنها را فراموش کنیم…
گاهی نیز می دانیم که شغل مناسبی داریم و با اینکه به کارتان علاقه دارید باز هم حوصله انجام آن را ندارید و احساس بی ارزش بودن به شما دست میدهد و حتی از خود ش
توقعات و انتظاراتی که از دیگران داریم، هرگاه به دلایل مختلف برخلاف میل مان پاسخ داده شوند، این توان را دارند که پایمان را به گناهان متعددی باز کنند.شاید کمتر کسی باشد که در چنین شرایطی به بدگمانی نسبت به طرف مقابل مبتلا نشود و بدگمانی که آمد، پشت بندش کینه و دشمنی و حسد و گناهان دیگر، یک به یک پشت سر هم می آیند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: " سُوءُ الظَّنِ یُفْسِدُ الاْمُورَ وَ یَبْعَثُ عَلَی الشُّرُورِ؛ سوءظن کارها را به فساد میکشد
چه یک استاد یوگا باشید و چه یک مبتدی، یوگا تاثیرات شگفتی در قدرت بدنی، انعطاف پذیری و حتی سلامت روان شما دارد. پس اگر به دنبال راهی برای کاهش تنش، اضطراب و استرس هستید این مقاله را حتما بخوانید
حرکت یوگا برای رهایی از تنش، اضطراب و استرس
ثابت شده است که این تمرین ذهنی یک راه عالی برای تسکین ذهن، بدن و روح است – و در حالی که کل تمرینات یوگا برای تمرین تمدد اعصاب و آرامش است، حرکاتی خاص در یوگا وجود دارد که نسبت به سایر حرکات تاثیر بیشتری در کاه
یه وقت با یکی از بچه های بیان صحبت می کردم . در مورد این که عنصرِ "مبارزه" و یا " جهاد با نفس " چه جایگاهی داره . می گفتم که اگه من دائما مشغولِ کاری باشم که دوست دارم ، اون وقت کجای این مبارزه ست ، کجاش جهاد با نفسه ؟! از طرفی می دونیم که رشد در جهادِ با نفسه ؛ از طرفی بعضی کار های خوب و اعمال صالح در دایره علائق ما هستن و برای اون ها لازم نیست زحمت زیادی بکشيم . مثال می زدیم به حرم رفتن . حرم رفتن رو وقتی دوست داشته باشیم که نمیشه بهش گفت مبارزه با نفس
والورده:
" بعد از تعدادی بازی خارج از خانه بد، به برد نیاز داشتیم. همیشه بازی های سختی داشتیم"
"بعد از دریافت گل در دقایق ابتدایی بازی در بازی های اخیر ضروری بود که در اغاز بازی هیچ گلی نخوریم"
پاس گل ترشتگن؟" گاهی اوقات مدافعین پیش میکشن که باعث میشه پشت سرشون حرکت کنی"
" اگه میخوای در لالیگا قهرمان بشی باید بازی های خارج از خانه زیادی رو ببری"
" ختافه همیشه مجبورت میکنه خیلی خوب رقابت کنی. حریف پیش رومون نمیذاشت نفس بکشيم"
دمبله؟" ترجیح دادیم ر
مگر میشود خدایی به این عظمت و زیبایی وجود داشته باشد و انسان بدون هدف بماند؟مگر میشود خدایی به این بخشندگی وجود داشته باشد و انسان در یاس زندگی کند؟مگر میشود خدایی به این مهربانی وجود داشته باشد و انسان لحظه ای بدون اشتیاق بماند؟مگر میشود خدایی سراسر نور و رحمت وجود داشته باشد و انسان لحظه ای از حرکت به سوی او باز ایستد؟مگر میشود انسان سرچشمه نور وعشق را داشته باشد و عاشق نباشد؟مگر میشود جلوه های خلقت این خالق بی نظیر را، انسان ببیند و به ج
کشیدن دایره با شعاع در اتوکد
چطوری در اتوکد دایره بکشيم
نحوه کشیدن دایره در اتوکد
دستور رسم دایره در اتوکد
رسم دایره در اتوکد
کشیدن دایره در اتوکد
Object Snap در اتوکد
نشان دادن وسط خط در اتوکد
نشان دادن مرکز دایره در اتوکد
نقطه وسط چند ضلعی در اتوکد
نشان دادن نقطه در اتوکد
ربع دایره و نیم دایره در اتوکد
دستور osnap در اتوکد
دستور extend در اتوکد
گیره متن اتوکد
عمود کردن خط در اتوکد
گیره ها در اتوکد
فرمان Nearest در اتوکد
فرمان Osnap در اتوکد
کشیدن خط موازی د
+ میدوم اوضاع قرار نیست همیشه خوب باشه ولی مهم اینه یه سرپناه داشته باشی یه حس بی دریغ .
+ حال خوبی نیست حس میکنم این بدن مال من نیست ، این روح مال من نیست نمیخوامشون و کاری از دستم برنمیاد جز نگاه کردن . دیشب دراز کشیده بودم انگار دستم رو برای اولین بار بود ک می دیدم نحیف و غمگین شده بود . قبلا حس میکردم رگه های طلایی توش داره که انرژی رو جابه جا میکنن ولی حالا نه فقط مرده بود .
+ کاش حل بشی توی ذهنم اونقدری رقیق که دیگه نتونم پیدات کنم.
+ قلب
دیروز تو کلاس، تیچر پرسید به نظرتون عشقِ قبل از ازدواج بهتره یا عشقِ بعد از ازدواج؟ من کلا حوصله ندارم تو بحثهای کلاس شرکت کنم، مگر مستقیم ازم بپرسه. بچهها یکی یکی حرف میزدن و میگفتن .After marriage because. بعد من دیدم همه دارن میگن بعد ازدواج، یهکم جو فوق سنتی شده بود! دیگه منم نظرمو اظهار کردم. گفتم عشق نه، ولی آشنایی قبل از ازدواج باشه بهتره و ریسکش کمتر. حالا ییهو نطق همه باز شده بود! از دم میگفتن قبل از ازدواج بهتره لابد گفتن اییییییین ب
آنجلینا جولی در مراسم اکران فیلم مالفیسنت: معشوقه شیطان» درباره نقشهایی که در سینما برای ن نوشته میشود، اظهارنظر جالبی کرد.
او باور دارد نباید برای نشان دادن ن نیرومند در سینما به نمایش قدرت فیزیکی اتکا کرد: اغلب وقتی قرار است در فیلمی بگوییم این زن قدرتمند است»، او باید مردان را در مبارزه شکست دهد. باید مثل مردها باشد یا باید او را بینیاز از مردها به تصویر بکشيم.»
در فیلم مالفیسنت» نقشهای اصلی را آنجلینا جولی و ال فنینگ ب
راستش رو بخوای هیچ وقت از سرما خوشم نمیومد حتی ازش متنفرم بودم، همیشه دلم میخواست سویشرت صورتی کلاه دارم روی لباس بافت زمستونیم بپوشم و کز کنم کنار بخاری بخار داغ لیوان چایم هم به صورتم بخوره وبوی پوست پرتقالی رو که یواشکی دور از نگاه بابا گذاشتم روی بخاری با تمام وجود نفس بکشم و زل بزنم به برگ های درخت نارنج وسط باغچه که چه جور تمام قامت ایستاده مقابل باد استخون سوز اون عصر زمستونی به امید شکوفه های بهاری که جون تازه میبخشن به خونه ما، دووم
موضوع خاصی ننوشم
دو تا موضوع فکرم مشغول کرده:
اولی دیروز بود
توی خونه متوفی جمع شده بودیم
آقایی بود در اون جمعیت نزدیک هفتاد سال
می تونست جای پدرم باشه
تعداد برخوردهامون تا حالا شاید به تعداد انگشت های دست
و به همون تعداد هم موقعیت حرف زدن داشتیم
ولی
ولی توی برخورد دوم بود که فهمیدم چی شد
یعنی بار اول نفهمیدم چون خب انقدر که احتمالش برخورد با این تیپ افراد متاسفانه کمه
اصلا هم فکر نمی کردم
ولی اون دوزاریش زودتر از من افتاده بود
ایشون دقی
شاید با خواندن این توییت اول از همه لبخند بر لبانتان بیاید. ولی با روالی که اکثر مساجد ما دارند که خودتون هم میدونید و لازم به توضیح نیست مقاومت و مبارزه تنها راه نجات است نه فرار کردن و دور زدن!اگر باور و یقین داریم مسجد سنگرمان است و فعالیتهایمان باید با محوریت مسجد باشد باید هم، سختی بکشيم و مبارزه کنیم تا پیروز شویم و مسجد را از چنگال افکار بیپایه و اعمال بیاساس نجات دهیم و آن را به جایگاه واقعیاش برسانیم نه اینکه به علت سختیها و م
آیا تا به حال از کسی این حرف را شنیده اید که بگوید دلم می خواهد فلان شخص را بکشم؟ خواه اینکه خودتان آن حیثیت از کسی عصبانی شده اید که بوسیله خودتان بگویید دلم می خواهد او را بکشم؟ به نظر شما این حرف از یکی از اختلالات جریان نشأت می گیرد یا افرادی که چنین چیزی را پیاده شدن کلمه می آورند یا این طور حسی دارند افراد خطرناکی هستند؟ داخل امتداد این مطلب انتزاع این عاطفه را از دید روانشناسان جنایی و تکاملی می خوانید. با ما همراه باشید. حتما بخوانید
مدل های جدید و شیک پالتو
پاییز با سرعت داره میگذره و کم کم هوا داره سرد میشه. این یعنی باید به فکر لباس های گرم باشیم و با لباس های نخی تابستون خداحافظی کنیم. به همین منظور مدل های جدیدی از انواع پالتو زنونه رو قرار میدم که مطمئنم کم و بیش بهش فکر میکردین.
پارچه های مناسب برای دوخت پالتوبهترین جنس ها برای پالتو، پارچه های پشمی و فوتر هستن. این پارچه ها گرما رو در خودشون نگه میدارن و به شکل عایق عمل میکنن و باعث میشن در زمستون سرمای بیرون به بدن
۱. بعد از ۵ ترم من و تارزان و تعداد بسیار زیادی از بچههای ورودیمون تونستیم آز فیزیک ۱ بگیریم و طلسم لعنتیش شکست اینم مدیون این هستیم که دو تا کلاس رو توی روزهای غیر پنجشنبه ارائه کردن بالاخره.
۲. جلسه اول خیلی حالم بد بود نرفتم ولی تارزان میگفت خیلی استاد خوبیه و باعث شد خیالم راحت شه
۳. جلسه دوم رفتم سرکلاس اول بهم توپید بعد من خیلی با اخم گفتم ولی عذر من موجه بوده و اگه تارزان نگفته بود خوبه همونجا حذفش میکردم. بعد که کلاس شروع شد دیدم واقع
ما به حوزه، حوضه علمیه نمیگیم، میگیم مدرسه که مخفف مدرسه علمیه است، روی این حساب دیروز روز اول مدرسه بود، یک روز پر شور و خنده دار. این قدر خنده دار که یکی از روزهای برجستۀ زندگی شد. من و نزدیکترین دوست طلبهم برای خودمون روزهایی رو نامگذاری کردیم، یکی از این روزها روز 3 بهمنه، روزی که 3 اتفاق بزرگ رخ داد و احمقانهترینش دعوایِ من با اون سرِ قیمه بود.
مشکل این بود که اون قیمهها رو میخواست جدا بریزه و من گفتم باید حتما روی برنج بریزه و اون
به نام خدا
انتخاب انتخاب به عنوان موضوع انشا الحق که انتخابی مناسب است. انتخاب مناسب ظاهرا خیلی مهم است و همه میدانند که انسان موجودی انتخابگر است. اما به نظر من مهمتر از آن این است که بدانیم چه چیز باعث میشود که انتخاب هایمان مناسب باشند. اگر یک نمونه انتخابگر مناسب برای ما میآوردند تا از روی آن بکشيم کار راحت میشد اما انگار به این آسانی ها نیست. اصلا چرا انتخاب مهم است و انسان موجودی انتخاب گر است؟ دقت کردید که این مسأله برای هیچ موجودی به ج
میدانستم که روز سختی پیش رو دارم. روزی که قرار باشد با خانواده به تمیز کردن منزل بگذرد یعنی جهنم! میتوانستم جمع کنم و بروم خانهی پدرم ولی ترجیح دادم که بمانم تا به مادرم کمک کنم. بیشتر به این علت ماندم که میدانستم همسرش به اندازهی کافی برای او خوب نیست چون مادرم خیلی فرز است. از صبح یه بند بحث کردند. یکی میگفت پرده را از این طرف دربیاوریم، دیگری میگفت که پرده را با قرقره جدا کنیم. یکی میگفت اول گِل را از روی موکت جمع کنیم، دیگری می
این چند مرحله را داشته باشید، تا ببینیم بعدها خداوند متعال چه میخواهد:
کاری به اینکه هیتلر آدم بدی نداریم. اما یک جمله خوب دارد. میگوید اشکهایی که نریختهاید، همان عرقهای پیشانی است که موقع تمرین و کار نریختهاید. سادهاش میشود اینکه: جیکجیک مستونت بود؛ فکر زمستونت نبود؟ یعنی قبلاً باید کار میکردی تا بعداً شرمنده کار نکردنت نباشی.
از عرق پیشانی و جبین صحبت کردیم. به هر حال انجام هر کاری، نیاز به عرق پیشانی دارد. منظور هم زحم
تهیه ی لیست
در آغاز یک لیست از کارها را به صورت مرتب بنویسید. وسایلی که باید منتقل شوند را روی کاغذ بنویسید و کار بسته بندی را استارت بزنید.
لوازم مورد نیاز برای اسباب کشی منزل اصفهان
کارتون های مقاوم مقوایی متناسب با اندازه ی لوازم منزل از سوپر مارکت ها بخرید. برچسب ضخیم، طناب، نایلون حباب دار برای قرار دادن شکستنی ها، رومه های از تاریخ گذشته، مورد نیاز است.
شستن وسایل
باید ظرف هایی که روزانه استفاده میشوند، شکستنی و کریستال ها و …
نفس کاظمی چوکامی هستم یکسال دارم و الانم از خونه مون فرار شدم! نه،!. ببشخید فرار کردم
همونطور که در تصویر میبینید ، من به کوهی از شکلات برخوردم چی؟. نه. مشکلات با شکلات فرق داره؟
خلاااصه من دیگه خسته شدم به دره ای از ناباوری ها سقوط کردم من من دیگه من دیگه نمیتونم ب این وضع ادامه بدم بخاطر همین یواشکی تجهیزات فرار از خانه رو یکی یکی. برداشتم ، و درحالیکه مادرم داشت با خودش توی آیینه دعوا میگرفت و پدرم هم
الان که همه دارن میرن کربلا، من فقط حسرت می خورم.
پارسال دوهفته مونده به اربعین، یهو یه جرقه ای زد توی دلم تا اقدام کنم برای کربلا.
قبلش می گفتم سال دیگه اگه خدمتم تموم بشه، راحت تر می تونم برم.
نیروی انسانی محل خدمت سربازیم می گفت نمیشه، خیلی دیر داری اقدام می کنی.
ولی من گفتم اگه آقا دعوتت کنه میشه.
پنج شش روز دوندگی کردم و دقیقه نود به اضافه یک عازم شدم.
و امسال، شرایط طوری است که انگار قسمت نیست.
پس غنیمت بشمارید فرصت و هر وقت آقا دعوت کرد، لب
درباره این سایت