#آنی
مرگِ دل باور شد آنگاه کهدید پایت را جدادید دستت را جدابا نگینی که عقیقعاشقی میکرد در آنمرگِ دل باور شد آنگاه کهقلب تو سوخت در آن آتشِ عشقبازیِ توتو سیاه پوش شدیما سیاه پوش شدیممرگ دل باور شد آنگاه کهشهیدان سفید پوش میشوندکه تو خاکستر را بر تن کردیاما لاله ای میزند جوانه ،از میان خاکستر قلب توکه بیان میدارد؛ انتقامت را خواهیم گرفت.#دلساخته_های_آنی
امروز صبح خواب میدیدم باید برم یه جایی و هیچی هم همراهم نیست نه گوشی نه کیف، هیچی. کل راه رو باید پیاده میرفتم. رسیدم به یه سر بالایی، یه جایی که توی واقعیت هم هست اما شیبی که داره در واقع یک چهارم اون چیزیه که توی خواب میدیدم. خستگی و ناتوانی زانوهامو با تمام وجود حس میکردم طوری که همین الان هم که بهش فکر میکنم کاملا یادم میاد که چه حسی داشت. بعدش به خودم گفتم پنجاه قدم دیگه بشماری رسیدی به جای صاف فقط پنجاه قدم! یک دو سه . همینطور شمر
توی جاده ی زندگی ام که قدم برمیداشتم ، از جنگل ها گذشتم ، از علفزار ، از سایه ی آن دیوار بلند که گلهای کاغذی بغلش کرده بودند در یک عصر تابستانی با پیراهن زرشکی که دامنش در باد شنا میکرد گذشتم ، رفتم و گذشتم ، رفتم و رفتم . حالا اینجا ام . یخ زده ام . اینجا سرد است ، خیلی سرد.خاکستری است . بوی خاکستر هم میدهد . منجمد و خاکستری. آدمهای اینجا همان اسم های قبلی را دارند . اما انگاری این یک تشابه اسمی است. اینجایی که جاده ی زندگی ام مرا آورده هوا گرگ و م
سی و یک نما - درهای ساختمان موزه ای که سال ها پیش اردوگاه مرگ بوده به روی زن و مرد بازیگری باز می شود. این دو تنها بازماندگانِ آن قربانگاه هستند که از آن جا فرار کرده بودند. از منظر این دو، ارواح کشته شدگان که بازیگرانی بودند با فعالیت های ضد فاشیستی، فراخوانده می شوند و در جهانی وهم آلود نمایشی را که مجبور بودند زیر شکنجه بازی کنند تا زنده بمانند،دوباره جان می گیرد.
نمایش "پنجاه/پنجاه" به طراحی و کارگردانی مرتضی اسماعیل کاشی از بیست و هفت
چیزی که برام خیلی عجیبه، اینه که، یه سری ایرانیا، بدون توجه به اینکه کجای دنیا باشن، چه ایران چه اروپا چه امریکا و.
عین بریتیش ها به شدت ایندیرکت حرف میزنن و غیرمستقیم خیلی همدیگه رو مسخره میکنن یا تیکه میندازن.
و برای من این خیلی عجیبه.
مرد گنده پنجاه ساله میبینی نشسته مسخره میکنه این و اون رو غیرمستقیم.
مدیر عامل و سهامدار باش؛ تامین ضمانتنامه های بانکی هم پنجاه پنجاه.
گفتم حقوق پیشنهادیت کم هست ولی من ادم بسازی ام؛ اهل قناعتم و لبخند زدیم.
گفت حقوق سال اولت اینه؛ بعد شراکت سود هست در هر قرارداد.
خوشحال شدم. نه بخاطر مبلغ و پیشنهادش.برای اعتمادی که آدمها به من میکنن که اعتبار و سرمایه شون رو به من بسپرن.
اینها کماکان میتونه من رو خوشحال نگه داره.
جمعه داشتم فکر میکردم برای محقق کردن رویای شغلیم نیاز دارم خستگیها و سختیهای بیشتری تحمل کنم. ر
طرز تهیه کباب تابه ای
از بهترین و محبوب ترین غذاهای ایرانی، انواع کباب ها هستند. کباب دیگی یا کباب تابه ای از جمله این کباب ها، و غذای مخصوص و بسیار خوشمزه و پر طرفدار بین عشایر ایل سنگسری است که به طور سنتی آن را با آتش هیزم پخت می کردند. طرز تهیه کباب تابه ای و کباب دیگی سنگسری به این صورت است که مقدار زیادی گوشت را در دیگ مسی که درب آن محکم بسته می شود می ریزند و به همان مقدار گوشت، برنج را نیز در دیگ ریخته و آب و نمک و روغن و چاشنی ها را به مقدا
رمان هزار و سیصد و پنجاه و هفت نویسنده: سعید تشکری انتشارات: نشر بوی شهر بهشت
رمان هزار و سیصد و پنجاه و هفت : اگر خواندی و عاشق این ناهید داستان ما نشدی با من…
رمان هزار و سیصد و پنجاه و هفتنویسنده: سعید تشکریانتشارات: نشر بوی شهر بهشت
معرفی:
من ناهیدم، ۱۴ ساله، دختر یکی یکدانه ساکن مشهد. اعتماد به نفس و معدل ۲۰ .کارهای مخفیانه ای که با جوانان دانشجو انجام میدادیم شده است داستان این کتاب… بخوانیدش تا … .
خلاصه:
داستان دختری ۱۴ ساله به نام
در روزگاری نه چندان دور، پنجاه – شصت سالگی، سن قرار و آرام بود . پنجاه شصت ساله جزو بزرگان خاندان و خانواده بود و برای خودش احترام و
برو و بیایی داشت و زندگی اش کاملا تثبیت شده بود و امنیتی داشت و ثباتی !
امروز، اما، پنجاه – شصت ساله های ایرانی وضع دیگرى دارند ! نه مانند پنجاه – شصت ساله های جوامع سنتی و سالیان قبل، احترام بزرگتری و
ریش سفیدی دارند، و نه همچون پنجاه – شصت سالههای جوامع پیشرفته ، ثبات مالی و امنیت اجتماعی .
پنجاه – شصت
(تحلیل گفتمان فيلمهای سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دهۀ پنجاه شمسی)
حسام حسینزاده
چکیده:
هرچند توافقی بر سر خاستگاه سینمای کودک ایران وجود ندارد و عدهای نخستین نقشآفرینی کودک بهعنوان نقش محوری در فيلم سینمایی بیم و امید (1339) ساختۀ گرجی عبادیا و عدهای دیگر، فيلمهای کوتاه ساختهشده دربارۀ یا برای کودکان در دهۀ چهل را آغازگاه آن میدانند اما شکی نیست که نخستین تلاش متمرکز و سازمانیافته در عرصۀ تولید فيلم سین
به گزارش معاونت فرهنگی انجمن و سبک کانگ فو توآ ۲۱، روزهای ۲۴ و ۲۵ مردادماه ۹۸ پنجاه و هشتمین کنگرهی علمی، فرهنگی و ورزشی کانگ فو توآ ۲۱، با حضور بیش از ۸۰۰ نفر از ورزشکاران و مربیان این رشته و فرهیختگان و دانشگاهیان با رویکرد کارآفرینی در ورزش و پیشگیری از ناهنجاریهای اجتماعی برگزار گردید.
ادامه مطلب
من حقیقتا خیلی خسته م. ده روزه رابطه م با علی تموم شده. بعد از سه جلسه مشاوره ازدواجِ طاقت فرسا، بعد از یک عالمه صحبت و بحث فرسایشی. بعد از یک دنیا تلاش و صبر و حوصله خرج کردن. خسته م چون امتحان ن دارم پس فردا و هیچوقت اینقدر غیر آماده و درس نخونده نبودم برای امتحان. امشب دو تا نمونه سوال زدم دیدم در حد پاسی هم نیستم حتی. روان پزشکم دوز داروی ضد افسردگی و اضطراب و وسواسم (!) رو پنجاه تا برد بالا. حالا شده صد و پنجاه. شبها با کلونازپام میخوابم و قب
صد و پنجاه و نهمین اجرای تئاتر #جابر زمان:28 آذر 1398
ساعت ورودمخاطب(گشت وبازرسی):13:45
شروع اجرا:14:15
مکان: قم، بلوار جمهوری، میدان سپاه،نبش کوچه6، اداره کل تبلیغات اسلامی، سالن کوثر
#بلیط :انفرادی 15 هزار تومانگروهی:20 نفر به بالا (برای طلاب و بسیجیان) نفری 10 هزار تومان30 نفر به بالا 7 هزار تومان50 نفر به بالا 5 هزار تومان
رزرو پیامکی: 0991512702
ادامه مطلب
این هنر نیست که با مردی با تقوا و با ایمان و تربیت شدهی مکتب اسلام ازدواج کنی و سپس او را به درجه شهادت برسانی
اگر پسر جوانی، مستعد رشد و شکوفایی بود و آرمانش شهادت بود و دستش از آرمانش کوتاه؛ و در راه مانده بود و توانست با کمک و یاری و همراهی تو به درجه رفیع شهادت برسد این هنر است.
آتش زیر خاکستر
1. نماز حضرت رسول صل الله علیه و آله دو
رکعت است ؛ در هر رکعت بعد از حمد، پانزده مرتبه سوره قدر و در هر یک از
رکوع و بعد از سر برداشتن از آن و در سجود و بعد از سر برداشتن از آن و در
سجده دوم و بعد از سر برداشتن از آن پانزده مرتبه سوره قدر خوانده مى شود و
بعد از آن ، رکعت دوم نیز مثل رکعت اول انجام مى شود.2. نماز حضرت على علیه السلام چهار رکعت است به دو تشهد و دو سلام . در هر رکعت بعد از حمد، پنجاه مرتبه سوره توحید خوانده مى شود.3. نماز حضرت فاطمه علیه
دوساعت و خوردهای از امروزم رو گذاشتم و فيلم Marrige Story رو دیدم. دو نفر که انگار عاشق هم بودن با بیتوجهیهای ریز ریز از هم دور و دورتر شدن تا اینکه حالا هر دو جدا میشن. حتی زمانی که دارن خودشون رو، ندیده گرفتنهای جزئیشون رو برای هم توضیح میدن با داد و بیداده. من یاد اون حرفی میافتم که میگه وقتی با حالت داد با کسی حرف میزنی، درحالیکه نزدیکش ایستادی نشون دهندهی اینه که قلبت ازش دوره.
آخرای دیدن فيلم بود که به م»تکست دادم که دیگه احساس
گفتم از آتش عشقت ، که مرا سوزاندهکان منی برده و خاکستر آن جا ماندهگفتم از نور دو چشمت که به راهم اوردمطلع شعر مرا ، بیت تو زیبا کردهگفتم از ساغر ساقی ، که به جانم میریختمستی ی هر شب ما ، ذکر تو بر پا کردهگفتم از حال خوشم ، شور سماعی خاموشپر شدن از خود و هر چیز که او پر کرده
فکر کنم
که اونهایی که الان سن های بالاتر دارن
مثلا بالای پنجاه سال
کلا با قضیه فمینیزم و اینکه زن میتونه شکایت کنه و بدبختت کنه و. اصلا اشنایی ندارن.
برای همین سر به سر دخترا میذارن و بچه پررو بازی درمیارن و قلدری میکنن.
نسل جدید، یعنی زیر چهل سال رو،
اینقدر قانون ترسونده،
که از ترسشون به هیچ دختری نزدیک نمیشن.
نمیگم این خوبه یا اون خوبه،
نه به این شوری شور که نسل جدید اینقدر وحشت دارن
نه به اون بی نمکی که مردهای بالای پنجاه سال ر
من معتقدم که پول خیلی خوشبختی میاره D:
من عاشق کارهای هنریم
برای همین کار گلدوزی وساخت زیورالات که شروع کردمت الان کلی هزینه کردم و حالم با این کار هنری که مشغولشم خوبه
ولی متاسفانه یا خوشبختانه من یه عادت بدی دارم اینکه به یه چیز قانع نمیشم :|
منظورم تو همین کارهای هنری و ایناست
دوست دارم یه عااالمه کارهای جدید یاد بگیرم
مثلا کار با خمیر رو خیلی دوست دارم
رفتم تو سایت نگاه کردم حداقله حداقلش من باید صدو پنجاه هزار هزینه کنم برای شروع
ه
خیلی زودتر از چیزی که پیشبینی میشد، فيلم Joker توانسته به رکورد پرفروشترین فيلم با درجه سنی R دست پیدا کند. فاصله کمی با فيلم Deadpool 2 (کمتر از 45 میلیون دلار) باقی مانده بود که هواداران جوکر به فيلم محبوبشان کمک کردند به آن دست پیدا کند. در حقیقت هنوز کمتر از دویست و پنجاه میلیون دلار لازم است تا Joker وارد باشگاه میلیارد دلاریها شود. اگرچه درابتدا این فيلم در پیشبینی ها دست کم گرفته شده بود اما فروش بینظیری پیدا کرد. صاحب رکورد بهترین افتتا
چند روز پیش نوشته بودم انگار هیچ چیز سر جای خودش قرار ندارد
شهادت حاج قاسم به به من نشان داد که حداقل یک نفر» بود که سر جایش بود.و صد البته همین الان هم سر جایش است، در اعمال دل تک تک شیفتگان حقیقت
و این خود امید است
آیا من هم سر جایم هستم؟ نیستم. برویم سر جایمان.
ان شاء الله در بیرون راندن آمریکا از منطقه موفق باشیم و خون سردار شهیدمان به فتح قدس منجر شود
سید حسن نصر الله:عمودی آمدید، افقی میروید
آتش زیر خاکستر
بسم الله الرحمن الرحیمبتاریخ یوم چهارشنبه ۱۳۲۹/۶/۱الناکح : آقای سید عباس دارای شناسنامه شماره ۲۰۱۰ صادره از نراق متولد ۱۳۰۹ شمسی فرزند آقا سید حبیب قصاب نراقیالمنکوحه : دوشیزه مهری خانم محمودی دارای شناسنامه شماره ۲۴۶۳ صادره از نراق متولد ۱۳۱۴ شمسی فرزند آقا نصرالله محمودی نراقیالصداق : مبلغ هشتصد تومان که عبارت از هشتهزار ریال است وجه نقد بموجب تفصیل ذیل کلا فی الذمه اوجهدیه کلام الله یکجلد پنج تومان .رختخواب از جنس . یکدسته ی
+ بین غم این روزها و شاخ و شونه کشیدنها و توئیتها و دندون نشون دادنها، خبر ریختن سقف کلاس درس رو سر بچههای مدرسه و دخترک مانتو صورتی که توی فيلم کوتاه چند ثانیهای هق هق میکنه، قلبم رو سخت به درد آورد.
+ جمعیت (ع) توئیت زده بود که:
کابوسهایت کی تمام خواهد شد؟ کودکانت کی آرام خواهند خوابید؟ مردمانت کی خواهند خندید؟ خاورمیانهی غمگین! خاورمیانهی زیبا!
فيلم بتن سبز (GREEN CONCRETE) فرمت فایل دانلودی: .rarفرمت فایل اصلی: mp4حجم فایل: 6552 کیلوبایت قیمت: 4000 تومان
توضیحات:
فيلم بتن سبز (GREEN CONCRETE) ، در قالب فایل mp4، به زبان انگلیسی.
تلاش هایی که در خصوص ایجاد مصالح پایدار صورت گرفته منجر به ایجاد نوع جدیدی از بتن به نام بتن سبز شده است. تولید سیمان و بتن مقدار زیادی گاز کربن ایجاد می کند و با آلوده نمودن هوا منجر به آسیب رساندن به محیط زیست می شود اما در ساخت بتن سبز از فرآیندهایی استفاده می شود که هیچ گونه ضر
سی و یک نما - اختتامیه سیوششمین جشنواره بینالمللی فيلم کوتاه تهران به دبیری سید صادق عصر دیروز ۲۴ آبان در سالن همایشهای برج میلاد برگزار شد . جوایز بخشهای مختلف به شرح زیر است:
بخش کتاب و سینما
برگزیده سوم: امیرمسعود سهیلی برای فيلمرغ»
برگزیده دوم: سامان حسین پور و اکو زندکریمی برای دیگری
برگزیده اول: علی عزیزی برای اشغال
جوایز تحقیق و پژوهش در فيلم مستند
تندیس این بخش به مینا مشهدی و حسن نقاشی برای آنجا که باد می وزد» اهدا
بندی تن شده ام محبسِ من شد جانم
آرزومند فراری شدن از زندانم
بُعد دیوار شد هر جزء وجودم در چشم
قفل دل را بگشا ، لطف کن ای جانانم
ببر از قالب تن تا به جهان دگرت
با نگاه تو خوشم حضرت حق ، یزدانم
بجز از مهر تو هیچم نبود امّیدی
با امید تو شود سختی ره آسانم
این دو روزی که در این دامگهت افتادم
بوده کفران و گناه دگران تاوانم
سوختم ، شعله کشیدم و شدم خاکستر
بده دستور به بادی که کند ویرانم
ببرد هرطرفی ذرّه جسمم با خود
بشوم خاک ره کشور خود ، ایرانم .
.
❆ #تمام:از تمامیِ تومهر می باردو سیراب می کندتمامی مرا. ❆ #سایه:سایه نیستم اما نفس می کشم هنوزدر سایه ی عشق ❆ #آتش:من آتش امو غرق خاکستر خویشرحمی بنماآبی بگردبر آتش این دلِ ریش #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)#شعر_سپکو@ZanaKORDistani63سپرای میخانهکانال شعرهای سپکو(سپید کوتاه) سعید فلاحی(زانا کوردستانی)https://t.me/sepkomikhanehhttps://www.instagram.com/zanakordistani?r=nametaghttp://mikhanehkolop3.blogfa.com
با محیا رفتیم افتتاحیه فيلم سینمایی ما همه با هم هستیم، جدیدترین ساخته کمال تبریزی. کجا؟ رویال هالِ اسپیناس پالاس! جایی که برای یه قلوپ آب، باید چند برابر پول بدی، جایی که سیبزمینی سرخ کرده سایز کوچیک پنجاه هزار تومان و آب طالبی سی هزار تومان قیمتگذاری شده! در مورد هزینههاش چیزی نمیخوام بگم!
در مورد مردم (خاصه خانمها و خاصه نوجوونها) که چرا وقتی میخوان برن اسپیناس پالاس، ویژه آرایش میکنن و مثل عروسی لباس میپوشن هم چیزی نمی
و اگر کمی کوتاهی کنیم عشق نیز.
بهانه ها جای حسّ عاشقانه را خوب می گیرند.
اینطور است. همیشه هم اینطور بوده.
نگذاریم شعله بمیرد، فریب حرارت را نخوریم.
اصل، رقص شعله هاست نه گُل های سرخی زیر قبای خاکستر
همیشه باید مراقب بود .
Add a commentمشاهده مطلب در کانال
حضرت علی علیه السلام
مِنْ أفضَلِ البِرِّبِرُّ الأَیتامِ.
یکی از والاترین مراتب نیکوکاری لطف و اِحسان نسبت به یتیمان است. (فهرست غرر، ص ٤٣١)
سلام و عرض ادب
شورای حمایت از کودکان ( ایتام ؛ بی سرپرست وبد سرپرست) فعالیت خود را آغاز کرد
مجمع خیرین فرهنگ فاطمی درراستای اجرائی نمودن ت هاوبرنامه های سال ۱۳۸۹ ودریک زمانبندی سه ساله ؛ نسبت به پذیرش پنج هزار کودک وحمایت مادی و معنوی ایشان متعهد گردیده استمسئولیت این شورا باسرکارخانم ه (
شکوه از عمرم ندارم، شکو ه از آب و گلم،
مشکل است آن، که نپرسی تو گهی از مشکلم.
روح توفانی من در بحر قلبم آرمید،
مد و جذر حادثاتش بگذرد از ساحلم.
شهر من آباد هست و شهر دل آباد نه،
از خراباتی خزانبادی وزد بر منزلم.
خرمن مه در گرفت از آه سوزان دلم،
مشت خاکستر بشد این خرمن بی حاصلم.
هم طبیب و هم حبیب از درد من نادیده رفت،
هم رفیق و هم عدو همدست شد با قاتلم.
خوشدلم، از خوشگلم بار ملامتها کشم
، خوشگلا حرف خوشی گو بر مراد این دلم.
آقا جلال نامی، در این فيلم هست که نقشش را جلال مقدم بازی می کند. دیالوگ جالبی دارد درباره ازدواج:
بعدِ سفیدیِ جوونی، خاکستریِ چهل سالگیه. بعدِ غروب پنجاه سالگی، دیگه شبه.
مثل نون میمونه و تنورزود در بیاری! دیر دربیاری!
-----------------------------------------------------------------------------------------------
درنوشتن این دیالوگ از حافظه ام استفاده کردم . موسیقی فيلم تاثیر گذار است.
و یک نکته هم در باره نام فيلم. با کشیدن دندان یک مار واقعی نمیتوان از نیش مارِ زهردار در امان
سر تفنگ را به سوی خودم میگیرم
تو شقیقه نداری
دست را به زانوی خود میگیرم
تو دست یاری نداری
و سر را هر شب
عصیان گرانه
روی شانه های نامردانه ی خودم میسرانم
تو را سری با ما نیست
هر صبح، میشنینم روی طاقچه ی خورشید زده
موهایم را اتش میزنم
تا خاکستر رویاهای پنهان در سر، به چشم نیایند
تو اتشی.
تو تیشه ای! به زانوان این درخت خموده!
سر تفنگ را به سوی خودم میگیرم
تو شقیقه نداری
تو دست تفنگداری.
هر گهی که کاکلت در آب دریا تر شود،
آب گردد قلب دریا، باز دریاتر شود.
می زند باران به رویت، روی زیبا تر شود،
روی زیبا را بشوید، باز زیباتر شود.
عشق تو شد کیمیاگر طالع و بخت مرا،
زر بگردد بی تو خاک و خاک با تو زر شود.
نوشدارو در تنم زهر است بی لبهای نوش،
نیش گردد نوشها و بوس هها نشتر شود.
رفته از آغوش تو، افتاده بر آغوش غم،
بخت گنگ و ذوق کور و گوش قسمت کر شود.
همقد و همسالها هستند، لیکن همزمان
نه دلی همسوز باشد، نه تنی بستر شود.
شعلة عشق زمینی کرده عمر
یک.
بله.
بالأخره برای آزمون دکتری ثبتنام کردم و حال میل سخنم با هیچکدامتان نیست!
گویی که همه بوی پیف پیف میدهند و من بوی خوش گلآب!
دو.
هان دمی، فها ندمی از جمله اشعار جناب شیخ اشراق در موقع مرگش میباشد که به گمانم مناسب چنین وضعیتی باشد.
پایان باز
#آنی
مرگِ دل باور شد آنگاه که دید پایت را جدادید دستت را جدابا نگینی که عقیقعاشقی میکرد در آنمرگِ دل باور شد آنگاه کهقلب تو سوخت در آن آتشِ عشقبازیِ توکه سفید پوشیدند جان به کَفانِ رَهِ عشقکه تو اما کردی دوده به تنمرگِ دل باور شد آنگاه کهتو سیه پوش شدی ما سیه پوش شدیماما لاله ای میزند جوانه ،از میان خاکستر قلب توکه بیان میدارد؛ انتقامت را خواهیم گرفت.#دلساخته_های_آنی
اون نمیتونست گریه کنه و گفت: حس میکنم جای اون ادم توی قلبم خالیه!
گفت: من میگم، میخندم، میرقصم اما انگار اون قسمت از قلبم سوراخ شده
و من فکر کردم با این حساب قلب من سوراخ سوراخ شده
یک ماهیچه از هم پاشیده ی اویزان
اوه. واقعا رقت انگیز است
این روزها خیلی به تغییر سبک زندگیم فکر میکنم. به اینکه اهداف جدیدی برای خودم تعریف کنم و برم دنبالشون. در آستانه 33سالگی نگاهم به زندگی این هست که هیچ وقت برای ایجاد تغییر توی زندگی دیر نیست و اگر پنجاه سالمون هم شده باشه و احساس کنیم مسیری رو داریم اشتباه میریم نباید از آینده ناامید باشیم و سعی کنیم مسیرمون رو اصلاح کنیم. نگاهی که متاسفانه توی خیلی از آدم های دور و برم نمیبینم. نمیدونم اگر من هم توی سن و سال اونا بودم آیا مثل اونا فکر میکردم یا
خلاصه فيلم:
جاننش» نابغه ریاضی جوانی است که در سال 1947 در دانشگاه پرینستون تحصیل میکند. او تئوریهای نوآورانه خویش را در این دوران عرضه میکند که باعث انقلابی در علوم ریاضی و اقتصاد میگردد. سهسال بعد او استاد این دانشگاه میشود و سپس به استخدام پنتاگون درمیآید تا در اوایل دههپنجاه و در اوج جنگسرد به مبارزه با جاسوسان روس بپردازد. در همین دوران او با آلیشا» دانشجوی تیزهوش خویش ازدواج میکند و صاحب فرزندی میگردد، اما بهزود
ببین یک تماس ساده.یک چه عجب!» یک دیدن سرشار از عشق.یک"دلم برایت تنگ شده"از ته دل.یک گفت و گوی کوتاه."یک چه خوب شد امدی موقع خداحافظی".چقدر حال هردویمان را خوب می کند و تو تا همین امروز قبل از ظهر،ساعت ده و پنجاه و نه دقیقه،دریغش میکردی.
+ممنون که دوستم داری.شایدباورت نشه ولی من به این دوست داشتن ها محتاجم.
+بعد از پیامک زدن و گفتن حرف های بالا، حال او هم خیلی خوب است.
دلار امروز در حالی معامله شد که با کاهش ۰.۳۵ درصدی به ۱۲,۸۵۶ دوازده هزار و هشتصد و پنجاه و شش تومان رسید. به گزارش دنیای اقتصاد، پوند و یورو امروز در حالی در صرافی ها معامله شد که نسبت به روزهای گذشته رشد قیمت را تجربه کرد، در مقابل دلار بر مدار کاهش قیمت پیش رفتند. آخرین نرخ دلار امروز دلار مانند ۲ روز پیش با کاهش قیمت روبرو شد، دلار که ۲ روز پیش تا ۱۲,۹۰۱ دوازده هزار و نهصد و یک تومان رسیده بود، امروز - شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۸ مصادف با ۱۴ دسامبر ۲۰۱۹ -
در سال هفتاد و دو بود یکی از دوستان صمیمی ام رساله پایان نامه فوق لیسانسش در رشته تاریخ و تمدن اسلامی رجال و مشاهیر سبزوار بود.آغاز کار استاد راهنمای مشهدی اش گفته بود که مگر سبزوار رجال و مشاهیر هم دارد. بجز خواجه نظام الملک و حاج ملاهادی که اولی هم تازه طوسی است.
به قبای ما برخورده بود و ما گفتیم یک صد و پنجاه تن کافیست استاد گفت پنجاه فرهیخته کفایت می کند.جستجو آغاز شد پیر و مرادمان حاج آقا علوی را خوش آمد و راهنمایی می کرد. پایا
هفته گذشته شاهکش رو دیدیم. توی پردیس سینمایی باغ کتاب، ساعت ۱۰ شب توی سالن پنجاه نفرهای که کمتر از سی نفر داخلش بودیم و حدود ۲۰ نفر موفق شدیم فيلم رو تا انتها تحمل کنیم.وحید امیرخانی رو از فيلم فی مدت المعلوم» شناختم، با فيلمش خندیدم، جسارتش رو تحسین کردم و به لیست کارگردانهایی که باید دنبالشون کرد، اضافهش کردم.قسمت اول سریال شرایط خاص رو با این پیشفرض ذهنی که امیرخانی کمدی رو میشناسه و سابقه قابل اعتنایی داره و بازیگران مطرحی
ماده ۱۲ - آزادیهای فردی و عمومی شهروندان مصون از تعرض است . هیچ شهروندی را نمیتوان از این آزادیها محروم کرد . محدود کردن این آزادیها تنها به قدر ضرورت و به موجب قانون ، صورت میگیرد .
ماده ۱۳ - هر شهروندی حق دارد از امنیت جانی ، مالی ، حیثیتی ، حقوقی ، قضایی ، شغلی ، اجتماعی و نظایر آن برخوردار باشد . هیچ مقامی نباید به نام تأمین امنیت ، حقوق و آزادیهای مشروع شهروندان و حیثیت و کرامت آنان را مورد تعرض و تهدید قرار دهد . اقدامات غیرقانو
همهجا گرد ناامیدی و انزجار پاشیدن. گرهی دار رو دوباره تنگ وتنگتر کردن. کی میزنن زیر این چارپایه و راحتمون میکنن؟
این رو دو روز پیش نوشته بودم. وقتی ناامیدی سایهشو انداخته بود رو سرمون .اما این بار بر خلاف همیشه نترسیدم که قراره چی بشه؟ انگار مغزم سر شده . قلبم از ظلم به درد میاد اما آروم و بیتفاوتم. نه میخوام کاری کنم و نه می تونم کاری بکنم. بنزینو ریختن روی شعلههای زیر خاکستر و آتیشش مثل همیشه فقط دامن بدبخت بیچارهها رو گرفت. م
نشریه گاردین در فهرست ۱۰۰ فيلم برتر سینمای جهان که از سال ۲۰۰۰ میلادی تاکنون ساخته شده است، نام دو فيلم ایرانی از ساختههای عباس کیارستمی و اصغر فرهادی را جای داده است.
به گزارش مووی مگ به نقل از ایسنا، در این فهرست فيلم جدایی» ساخته اصغر فرهادی که موفق به کسب جوایز متعددی از جمله اسکار بهترین فيلم خارجی ۲۰۱۲ شده است، در جایگاه سی وششم قرار گرفته است و فيلم ده» به کارگردانی عباس کیارستمی کارگردان درگذشته سینمای ایران نیز رتبه هفتاد
ولی انصافا وقتی میرید هدفون میخرید تنها نرید، یه نفر رو با خودتون ببرید و امتحانش کنید، که اینجور نباشه که کله ی صبح تتلو تو گوش شما هوار بکشه "من در اختیار تو، بیا این تنو ببر تیمارش کن" ما هم فیض ببریم.
+ ولی سلیقه ی مردم تو مترو بهتر شده، به جای سریال ترکی this is us میبینن با گوشی، جای ملت عشق گاری کوپر و چشمهایش و جز از کل میخونن، ولی همچنان تتلو گوش میکنن -_- :)))
ایران می سوزد. حالا نه همه خاکش. که بعضی جاها آتشی است زیر خاکستر که نسیمی کافیست تا شعله ها را تا ناکجاآباد بکشاند.
قرار بود بروم شیراز. حالا شیراز شده شهر خون و راز و آتش.
اینجا هم خلوت است. خیایانها، آدمها، ماشینها، مغازه ها.
هیچ میلی حتی به تفریح نیست.
خوزستان هم، کرمانشاه و حتی مهاباد که ماه ماه قبل سفر رفته بودیم.
پرش پلک چشم دارم. هر دو چشم.
میدانم که عصبی است.
خیلی چیزها ناراحتم کرده و عذابم می دهد. زندگی برای ما فقدان است.
فقدان چ
یک موجود از آنچه که ذاتش هست نمی تواند خارج شود. از آنچه که مقتضای ذاتش است نمی تواند خارج شود.
شقی از ذات خودش نمی تواند خارج شود سعید شود.سعید از ذات سعید بودن خودش نمی تواند خارج بشود و شقی بشود.ذاتیقابلتغییرنیست.
آیا امثال فضیل عیاض و بشر حافی که در ظاهر شقی بودند سعید شدند آیا واقعاً از شقاوت به سعادت آمدند؟نه.
اینها معلوم می شود که از اول در نورانیت بوده اند منتهی نور خاموش بود. خاکستری روی آنرا گرفته بود ولی ذغالها روشن بودند و خاکس
گوشی رو یک عالمه بار کوک کرده بودم و تو آخریهاش بالاخره بیدار شدم. صبح نوزدهم و بیست و یکم رو از دست داده بودم و الان هم داشتم تنبلی میکردم که پاشم. ولی بالاخره بلند شدم و رفتم. شش و پنجاه و نه دقیقه از بازرسی حرم رد شدم و قبل از هفت و نه دقیقه زیارت کرده بودم! از نزدیک نزدیک نزدیک، نه فقط دستم که کاملا خودم چسبیدم به ضریح. بعد از بیست و پنج سال و پنج ماه و دوازده روز بالاخره داخل ضریح رو دیدم و حظش رو بردم. ای اونایی که میگین ضریح یه تیکه فه، ب
این تحقیق در مورد بیماری و عوامل موثر بر آن است، در غالب پی دی اف،و پنجاه و یک صفحه میباشد
این تحقیق در مورد بیماری و عوامل موثر بر آن است، در غالب پی دی اف،و پنجاه و یک صفحه میباشد هر تغییر و دگرگونی ای که در بدن رخ میدهد،دارای علتی است.بیماری نیز حالتی است که در بدن انسان روی میدهد بیماری واکنشی هست که در برابر تغیر و دگرگونی ها به وجود می آید و از خود علایم و نشانه هایی بروز می دهد که گاهی این علائم مخالف حالت طبیعی بدن است . بیمار
دلم میخواهد دوباره به مسیر دو سال پیش برگردم
این بار اشتباهات گذشته را تکرار نخواهم کرد
خدایا مرا بازگردان به جایی که بودم
این کابوس های شبانه مرا رها نمی کنند من کار نیمه تمامی دارم که اگر تمام نشود بسان خوره تمام مرا خواهد خورد
خدایا نوری در قلبم هست که می گوید من به آنجا بر خواهم گشت تا کارم تمام شود
می شود که بشود
ماده ۱۵ - شهروندان به شکل برابر از حق مشارکت در تعیین سرنوشت ی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی خویش برخوردارند و میتوانند این حق را از طریق همهپرسی یا انتخابات آزاد و منصفانه اعمال کنند .
ماده ۱۶ - شهروندان برای مشارکت و نظارت در فرآیند انتخابات ، برخورداری از امکانات و امتیازات دولتی (از جمله یارانه ، تبلیغات رادیویی ، تلویزیونی و مانند اینها) ، بهرهمندی از کمکهای مردمی و سایر روشهای تأمین هزینههای انتخاباتی ، شکایت و اعتراض ب
من نمیدونم چقدر فشار روی ادمها هست اینجا توی این کشور،
چقدر مگه ادمها سختی میکشن،
که قیافه یه آدم سی و هفت و هشت ساله اندازه یه مرد پنجاه و پنج شش ساله پیر میشه.
اصلا من دلیلش رو درک نمیکنم. ظاهرا هیچ درد و رنجی نیستی ولی ادمها مریضی فیزیکی یا روحی روانی دارن.
امروز ی مدل دیگه بیدار شدم! دیشب هم ی مدل دیگه خوابیدم! مسائل و قضایائی که با هاشون درگیرم، در نظرم ی مدل دیگه شدن، به مو های سفیدم اضافه شده، از حس و حالم کم شده و خستهام. فکر میکنم از اینجا به بعد عددش مهم نباشه تاااا پنجاه مثلن. اوووف فکر کردن بهش هم غیر محتمل به نظر می رسه.
اگه امشب نیاید خط میخورید .
خیره شده ام به سقف بالای سرم . هم اتاقی ام میپرسد نمی روی ؟ جواب میدهم نه، ولی فکرهایم را میکنم که اگر خط خوردم زیاد غصه اش را نخورم . میخندد.
دیروز مطالب مهر و آبان سال پیش وبلاگ را میخواندم، همه اش صحبت از یک چیز بود :
فوتبال و فوتبال و فوتبال
آخرین خط من از فوتبال همان آه معشوق لومپن ساز من بود» که در آخرین روز تمرینم نوشتم . تمرینی که به بهانه ی کنکور لعنتی حتی بعد از کنکور از سر گرفته نشد . تا اینجا در شهر غری
اگه امشب نیاید خط میخورید .
خیره شده ام به سقف بالای سرم . هم اتاقی ام میپرسد نمی روی ؟ جواب میدهم نه، ولی فکرهایم را میکنم که اگر خط خوردم زیاد غصه اش را نخورم . میخندد.
دیروز مطالب مهر و آبان سال پیش وبلاگ را میخواندم، همه اش صحبت از یک چیز بود :
فوتبال و فوتبال و فوتبال
آخرین خط من از فوتبال همان آه معشوق لومپن ساز من بود» که در آخرین روز تمرینم نوشتم . تمرینی که به بهانه ی کنکور لعنتی حتی بعد از کنکور از سر گرفته نشد . تا اینجا در شهر غری
اکسسسوری ها در پوشش، تکمیل کننده ی زیبایی ها هستند.
کراوات ها،دستکش های خوشرنگ،شال گردن ها، چتر،شنل،عینک آفتابی،کلاه های شیک و .اکسسوار صحنه و دکور هم همین طور ،کمک می کنند به واقعی تر شدن صحنه ی نمایش.
مثلا گلدان،میز،پرده،ساعت و.حس می کنم متاسفانه انگار من مثل همین جزییات تکمیل کننده اما غیر اصلی بودم در زندگی آدم های اصلی زندگی ام .
بدون من هم برایشان مقدور است دراجتماع ظاهر شوند و یا نقششان درصحنه های خالی از اثاثیه را آن طور که م
آری، پاییز نزدیک است .اما پاییز که همیشه صدای خش و خش برگها در گذرها نیست ! پاییز که همیشه با بوی مهر نمیآید !
پاییز گاهی در زیر سیگاریِ روی میز، زیر انبوهی از خاکستر است، گاهی حوالی عطری تلخ پشت یقهی لباسی تا شده، گاهی هم نم بارانیست که گوشه چشمانت میدرخشد !
پاییز که همیشه لای برگ های زرد و نارنجی نیست، گاهی در دل کاجیست میان یک کاجزار همیشه سبز. گاهی قهوهایست که سر میرود، غذاییست که ته میگیرد و لبخندیست که بی بهانه بر لبانت می
خدایا در پس همه دل مشغله ها شکر می کنم بخاطر وجود بنیامین نامی در زندگی ام
خیلی قشنگه تو دلت حس تعهد داشته باشی به یه نفر و چشت کور نسبت به همه غریبه ها
خدایا این حس تعهد رو ابدی کن
خدایا میدونم میانگین عمر خانواده ما خیلی کوتاهه حتی پدر و مادر مامان بابام زیر پنجاه سال فوت شدن، ولی نه داغ منو بدل بنی بزار و نه داغ اون رو بدل من
خیلی دوسش دارم خدا ، مواظبش باش افسرده نشه و مواظبم باش افسرده نشم
دمت گرم خدا
امروز با یک حال ناامیدگونه ای رفتم سرکار.
همه جا ها داشتم خودمو بزور می کشیدم.
طرفای ظهر یهو مدیر عامل جلوم ظاهر شد.
کلی امیدواری بهم تزریق شد.
غروبی هم یکی از بچه های قدیم بهم زنگ زد، یکی از دوستان دوران لیسانس.
اونم کلی امیدواری بهم تزریق کرد.
اما حواسم هست.
خدا اون بالاست.
دمش گرم، تا حالا هوامو داشته و این همه امیدواری بهم تزریق کرده.
از الان به بعد هم هوامو داره.
+ خدایا من رو لحظه ای به حال خودم رها نکن.
دو آتش نشان وارد جنگلی می شوند تا آتش کوچکی را خاموش کنند. آخر کــــار وقتی از جنگل بیرون می آیند و میروند کنار رودخانه، صورت یکی شان کثیف و آلوده به خاکستر شده و صورت آن یکی تمیز
آن که صورتش کثیف شده به آن یکی نگاه می کند و فکر میکند صورت خودش هم همانند او تمیز است.اما آن که صورتش تمیز است می بیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته است و به خودش می گوید : حتما من هم کثیفم، باید خودم را تمیز کنم .
حالا فکر کنید چند بار اتفاق افتاده کــــه دیگران
چوب و
استخوان و رومه های قدیمی؛ هیچ کس فکرش را نمیکند که این سه میتوانند کارهایی
با شما بکنند که مردمانی به بیجانی گوشت و ارواحی به سیاهی خاکستر زیر سیگار
در فضای جامعه ی امروز که مثل سنگ پای قزوین هر لحظه لایه ای از روحت را برمیدارد
از اعماق وجودتان شادی را احساس بکنید. من اما رازش را میدانم و میخواهم آن را
برای شما تعریف کنم. راز بزرگ هنر شاد کردن.
ادامه مطلب
میخواهم از این سرویس vps آرون کلود بگیرم یا به قول خودش ابرک هیچ قیمت 52 هزار خوردی بود الان کرده اش دویست و پنجاه هزار تومن !!!! لعنت به شما با این وضعیت لاکن دلخوش به این مقدار نباشید ما زندگی شما را به گوه میکشیم پارس هاست هم که فقط سه ماه داره لعنت بهشون
صحیفه سجادیه مجموعه دعاهای نقل شده از امام سجاد علیه السلام است.تعداد دعاها ۵۴ است.
فهرست این دعاها عبارتند از:
۱.حمد الهی۲.درود بر پیامبر۳.فرشتگان مُقرّب ۴.پیروان پیامبران ۵.خویشتن و دوستان۶.صبح و شام۷.بلا و سختی۸.اخلاق ناپسند۹.طلب آمرزش۱۰.پناهبردن به خدا۱۱.عاقبت به خیری۱۲.اعتراف و توبه۱۳.طلب حاجت۱۴.دادخواهی از ستم۱۵.هنگام بیماری۱۶.طلب آمرزش۱۷.شر شیطان۱۸.دفع بلا۱۹.طلب باران۲۰.مکارم الاخلاق۲۱.اندوه از خطا۲۲.هنگام سختی۲۳.تندرستی۲۴.پدر
هر شئ وقتی آرام میگیرد که به موطن خودش برگردد.
بحثش را هم میتوان در طبیعیات یافت لکن حرف من چیز دیگر است!
این گمگشتگی همان عدم بازگشت به موطن اصلی و سکنی در غیر موطن او را آشفته نموده و همین شده که آن یکی لباس پاره بپوشد و دیگری در کوی و برزن عربده بزند.
آنکس که موطن خودش را بیابد، آرام است و به بودن او باقی آرامند ولی امان از گمراهان که موطن را گم کردگانند.
میدانی به اطمینان صد در صد رسیده ام که من یک شبح در زندگی اطرافیانم هستم چرا که بود و نبود من هیچ فرقی ندارد وقتی بست فرند سیزده چهارده ساله ام روز تولدم بپرسد تولدت کی بود باید گل گرفت در این زندگی را
به عنوان یک تصمیم بزرگ دیگر نباید انتظار داشته باشی روز تولدت روز مهمی در زندگیت باشد چرا که هربار فقط غم و اندوه ناشی از تنها ماندن برایت به ارمغان دارد
تمام
تازه خبر سوختن و حال وخیمش تو دنیای مجازی و سایت های خبری دست به دست میشد که گفتند: فوت کرد.
سراغ پیج های خبری رفتم و دیدم آنقدر عشق فوتبال و استادیوم داشته که به خاطر راه ندادنش خودش را آتش زده.بماند قصه
زندان و دادگاهش که بی خبرم و بدون موثق.
نه از فوتبال خوشم می آید و نه علاقه ای به استادیوم رفتن.نگید تو ایران آدم ها بددهن هستند که هر استادیومی توی این دنیا
بروید،مردها بد دهن هستند و شعارها نا به جا.نگویید که خب اگر زن ها بروند مردها آرام میشو
اقتصادنیوز: امروز یکشنبه ۱ دی بازار طلا و ارز دستخوش تغییرات مهمی شد. شاخص ارزی از مرز روانی روزهای قبلی خود فاصله گرفت، قیمت دلار به میانههای کانال ۱۳ هزار تومانی نزدیک شد. قیمت طلا نیز مانند ارز صبح امروز در بازار پایتخت افزایش پیدا کرد. قیمت سکه نیز که در روزهای گذشته رشد بیسابقهای را تجربه کرد امروز چهار میلیون و پانصد هزار تومان خرید و فروش شد.
به گزارش اقتصادنیوز، امروز یکشنبه ۱ دی سکه طرح جدید به 4 میلیون و 549 هزار تومان و سکه طرح ق
کاش میشد این شش روز رو کرد تو شیشه، که هرموقع دلم خواست، به تک تک لحظه هاش نگاه کنم و لبخند بزنم.
که دوباره از نو تجربه شون کنم. آره تکراری ان، ولی تکراری ای که انگار برای بار اول دارم تجربه میکنم. یا همون ژمه وو.
از همه چیز شادتر، دیدار کسی بود که فکرش رو هم نمیکردم باهاش آشتی کنم. اون هم بعد از این همه مدت.
پس آره، خیلی خوشحالم.
این شش روز به عنوان یکی از بهترین لحظات بیست و دو سالگی تا روزی که زنده م -شاید هم تا ابد- ثبت میکنم. :)
# اولین تجربه ی نمای
خردادِ پر حادثه، خردادِ پُر شور، خردادِ پر خاطره.
ماهِ خاطرات، خردادِ مُخاطرات، خردادِ خونِ دل. خرداد که میرسد، دل پَر میکشد به روزهای پُر امید، روزهای پُر نشاط، پَر میکشد به آسمانِ رویا، رویای آزادی. دل پر می کشد به هوایی که قرار بود نفس کشیدن آسانتر باشد.
روزهای جَدَل برای جامعه ی مدنی. روزهای میتینگهای ی، لبخندهای مرموزِ دموکراسی، گریه های از سرِ شوق، خندههای از سر ذوق.
رومههای دوم خردادی، شهیدانِ را
مادر امشب میگفت کاش سنم کمتر بود.مثلا چهل سال یا پنجاه سال :(.یعنی چی تو ذهنش گذشت که اونو گفت؟؟؟چه حسرت هایی رو یدک کشیده؟؟
دیدن پیر شدن پدر مادرا یکی از باگ های بزرگ زندگیه.
+تو هم عجله نکن.نوبت تو هم میشه.تو هم میشه که میگی ای کاش جوون تر بودم و فلان مهارتو یاد میگرفتم.کاش جوون تر بودم و نمازامو اول وقت میخوندم.الان دیگه اصن حسش نیستنوبت تو هم میشه
نمی دونم چی شد که یهو کندم از تهران اومدم اینجا.
شاید فکر می کردم که اینجا زودتر می تونم آیندم رو بسازم.
اما.
البته این که چی می خوای از آینده و چی قراره برامون مقدر بشه رو فقط خدا می دونه.
ولی مطمئنم اگه اوضاع به همین منوال بمونه، دوباره برمی گردم تهران.
خیلی زود.
( این گزینه جدید خیلی رو موخم رفته، شرایط مالی خوب، خانواده هم سطح و کمی پایین تر، و یکم اختلاف فرهنگی و اینکه خیلی به دلم نمی چسبه.)
بینیمو جراحی کردم یه هفته شد با امروز
اگه این سوالو ازم بپرسید که اگه برگردی به قبل، بازم عمل میکنی یا نه؟
جوابم
صد در صد بله هست.
بله راضیام.
البته یه دلیلش خوب شدن بینیمه
وگرنه اگه راضیه راضی نبودم شاید پنحاه پنجاه میگفتم عمل میکردم.
سخت بود تو این یه هفته. درگیر ذهنی داشتم. اینکه این همه بینیا داغون، چرا من باید عمل میکردم. من که داشتم زندگیمو میکردم.
ولی الحمدلله جوری شد که از تمام حرفام تو این یه هفته پشیمون شدم.
در سال هفتاد و دو بود یکی از دوستان صمیمی ام رساله پایان نامه فوق لیسانسش در رشته تاریخ و تمدن اسلامی رجال و مشاهیر سبزوار بود.آغاز کار استاد راهنمای مشهدی اش گفته بود که مگر سبزوار رجال و مشاهیر هم دارد. بجز خواجه نظام الملک و حاج ملاهادی که اولی هم تازه طوسی است.
به قبای ما برخورده بود و ما گفتیم یک صد و پنجاه تن کافیست استاد گفت پنجاه فرهیخته کفایت می کند.جستجو آغاز شد پیر و مرادمان حاج آقا علوی را خوش آمد و راهنمایی می کرد. پایا
این دایره زندان است، هم قفل شکن هم درزین پنجره بیرون شو، این قصّه به پایان بر زین دانش انسانی جز وهم چه حاصل شدآن دانش بیآخر در روح به جا آور بیمار و ملولی باز، در حال نزولی بازبرخیز ز مشت گل، این سایهی خاکستر راحت شو ز فرسایش، این خانهی آلایشسامان تو این جا نیست، پرواز کن از بستر این لحظه چو وابینی هیچ از تو نیاید کارکار از تو نباشد هیچ، بیکار شو راهی بر ای یار دو جام آور تا شاد شوم زین هیچصد خاطر ظلمانی هم پاک شود از سر یک آن به رها د
مسئولین نسبتا محترم ما جوری رفتار می کنن که انگار فقط و فقط می خوان لج امریکا رو دربیارن و هدفی جز این ندارن(ملت به درگ)
مثلا یکیشون میگفت: بعد فیلتر تلگرام امریکا عصبانی شد و ما فهمیدیم که فیلتر کردن تلگرام کار درستی!!!
انگار بخشی از تصمیماتشون فقط برای عصبانی کردن اونهاست و هدف دیگه ای ندارن
مثل بچه ها
یه سگ شکاری پنجاه متر اونورتره. چرا براش دست ت می دی آخه؟!!! کارتوبکن خب!
روز به روز دارم آدم بدتری میشم
دارم حسش میکنم قشنگ
مثلا اگه توی چند واژه بخوام تعریفی از خودم داشته باشم باید بگم
مثل همین هندزفری سفید سامسونگ که یه عالمه پیچ خورده و دیگه سفید نیست و کنار من افتاده . همین شکلی .
توی روابطم با آدم ها مشکل دارم و فکر میکنم اگر حذفشون کنم همه چی حل میشه . احساس میکنم تمام این ۲۱ سال هیچ چیزی رو متوجه نشدم به واقع . هیچی نفهمیدم و این دردناکه
مدل : ALANIYA-A110
_ 100% چدن_ محفظه دو جداره کوره_ امکان نصب دودکش از بالا_ سایز لوله خروجی دودکش : 15 سانتیمتر_ سایز کامل محصول: ارتفاع :87 سانتی متر/عرض :58 سانتی متر/ عمق :58 سانتی متر_ سایز فر: ارتفاع : 15 سانتی متر/عرض :42 سانتی متر/عمق :39 سانتی متر_ سایز خاکستر دان : ارتفاع : 4 سانتی متر عرض : 40 سانتی متر طول : 40 سانتی متر_ سایز و متریال شیشه درب بخاری : روباکس/ 25 در 39 سانتی متر_ سایز و متریال شیشه های جانبی : روباکس/ 31 در 26 سانتی متر_ سایز و متریال شیشه فر : روباکس/ 13
رییس مرکز سنجش آموزش پزشکی وزارت بهداشت ، زمان توزیع کارت آزمون MHLE را از روز سه شنبه 16 مهر ماه اعلام کرد . به نقل از سایت مشاوره تحصیلی هیوا ، دکتر آبتین حیدرزاده ضمن بیان این مطلب اظهار کرد : تعداد ۲۰۳۲ داوطلب در پنجاه و چهارمین دوره آزمون MHLE وزارت بهداشت ثبت نام کردند که از این ۱۲۶۶ نفر زن و تعداد ۷۶۶ داوطلب نیز مرد هستند . وی در ادامه تصریح کرد : توزیع کارت شرکت در پنجاه و چهارمین دوره آزمون MHLE وزارت بهداشت از روز سه شنبه ۱۶ مهر ماه جاری آغا
سوختن قصه شمع است ولی قسمت ماست
شاید این قصه تنهایی ما دست خداست
آنقدر سوخته ام با همه بی تقصیری
که جهنم نگذارد به تنم تاثیری
من که سایه بر سر مردم شدم
عاقبت در بین آنها گم شدم
ساده دل بودم نفهمیدم دریغ
خوردم از دست رفیق و نارفیق
تا که مویم رنگ خاکستر گرفت
زندگی از سینه من پر گرفت
حال بین خاطرات خود گمم
سوژه لبخند تلخ مردمم .!
سهم ارثیه طاهره خانم(طاهره نراقی فرزند فضل اله).باغ استاد رضا مُشجر سه مَن چهل و هشت تومان.آب لاستان(دشت لاستان نراق) یکربع سی و هفت تومان و پنجریال.آب علیا و سفلی پنج سَراچه پنجاه تومان.تکه بید در باغ دشت سه تومان. مرغزار(دشت مرغزار نراق) دو مَن چهل تومان .عزت آباد مشجر . پانزده تومان.خانه جنب حسینیه دانگ و نیم پانزده تومان.گوسفند دو راس هفت تومان و پنج ریال.خانه استاد غلامحسین یکدانگ ده تومان.لحاف یکتومان.باغ عدل لاستان سه من چهل و هشت ت
سلام
موقع برگشتن از سامرا، یه خانمی با همسر و پسرشون، توی ون، جلوی ما نشسته بودن. قبل از راه افتادن متوجه شدیم ایشون هم عربی صحبت میکنه هم فارسی، معلوم شد متولد بغداده! البته همسرش کورد بود.
تازه راه افتاده بودیم و قرار بود اول بریم امامزاده سید محمد. شروع کرد حرف زدن با راننده به عربی، اما یکباره گریه اش گرفت و به هق هق افتاد. همسرم که پیگیر شد، معلوم شد این بنده خدا از ایرانی هاییه که صدام سال پنجاه از عراق بیرون کرده، خودش بچه بوده اون موقع،
بعد از دولت لبنان دولت عراق هم اعلام کرد که حقوق مسوولان دولتی را تا پنجاه در صد کاهش می دهد ، این در حالیست که ارزش پول عراق در چند سال گذشته با وجود جنگ با داعش و مشکلات داخلی فراوان ۱۰ برابر ارزش پول ایران شده است.
آیا وقت آن نشده است که آقای هم حقوق مسوولان دولتی را به ویژه بعد از قضایای حقوق های نجومی ، کاهش دهد؟!
http://ziarani1.blog.ir/
عز فار از ای عم کانسرند،
من مخاطبای بین پانزده شانزده تا پنجاه و شش هفت سال دارم.
سوالم از شما دوستان و همراهان که منو سالهاست میشناسین اینه،
ایا حرفای من خیلی چالش برانگیزه؟
دوستای من میگن
گاهی تو یه چیزی میگی
ادم حس میکنه الان اتیش میگیره میمیره
و یا گاهی خیلی مبهمه
ولی میریم بهش فکر میکنیم
برمیگردیم
و حس میکنیم دنیامون ازین رو به اون رو شده!
ایا حرفای من چالش برانگیزه؟
میشه به من جواب بدین؟
کجای تفکر من غلطه و باید اصلاح
راهنمای منبع توضیحات صوتی2018
فيلم توصیفی نوعی ترجمه صوتی و تصویری است که در درجه اول توسط مصرف کنندگان نابینا و بینایی تلویزیون و فيلم استفاده می شود. تلویزیون و فيلم ها وقتی از برنامه صوتی ثانویه (SAP) استفاده می کنند ، هنگامی که تصاویر و اقدامات روی صفحه در حین مکث های طبیعی در گفتگو توصیف می شوند ، از فيلم توصیفی استفاده می کنند.
علاوه بر فيلم توصیفی ، توضیحات صوتی شامل اجرای زنده است که یک راوی توصیف کننده اقدامات روی صحنه و همچنین راهنمای
دلار امروز افت قیمت را تجربه کرد و با کاهش ۰.۱۸ درصدی به ۱۲,۹۵۰ دوازده هزار و نهصد و پنجاه تومان رسید.
به گزارش دنیای اقتصاد، صرافی ها امروز در حالی معاملات خود را به پایان بردند که شاهد افت قیمت دلار، یورو و پوند بودند.
ادامه مطلب
ما قبیله بزرگی بودیم . مومن به هم . تنگ هم می نشستیم شبهای سرد ، دور آتش . یکی مان که ته صدایی داشت می خواند ، بقیه گریه می کردند ، یا می خندیدند ، یا می رقصیدند . بستگی داشت به حال و روز آن که می خواند . دردهای هم را بلد بودیم ، با هم زندگی می کردیم ، با هم می مردیم . مومن بودیم به خدایی سنگی ، که ته غار نشسته بود و همیشه چشمهایش نمناک بود و حرف نمیزد . بعد ، آن روز که سرد بود تو آمدی پیِ پناه ، چشمهایت آمدند . کمی کنار آتش ما نشستی ، و بعد رفتی . من مومن ش
چرا بچه پولدارا موفق نمیشن؟
چرا کاناداییا مثل بچه پولدارای ایران رفتار میکنن؟
چرا اینقدر زود میبازن؟ زود میرنجن؟
دو تا از دوستای من از پس اجاره اتاق هاشون برنمیان.
یعنی توی ونکوور که اتاق زیر هفتضد دلار پیدا نمیکنی و به زور اتاقی با قیمت کمتر ازین پیدا کردم،
اینها کرایه اتاقاشون پانصد و پنجاه و پانصد هست و به خاطر قماربازی زیاد و کوک و وید از پس هزینه برنمیان و اجاره هاشون عقب افتاده.
چرا اونهایی که از بچگی توی رفاه بزرگ میشن اغلب به هی
شناسنامه اجمالی از دوران زندگی امام مجتبی( علیه السلام )
نام: حسنکنیه: ابو محمد.نام و کنیه آن حضرت را پیامبر اکرم (ص) تعیین فرمودند.القاب: مجتبى، سید، سبط، زکى، تقى، حجت، برّ، امین، زاهد و طیب.منصب: معصوم چهارم، امام دوم شیعیان و پنجمین خلیفه اسلامى.تاریخ ولادت: نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجرى. برخى نیز تولد آن حضرت را سال دوم هجرى دانستهاند. او نخستین فرزند امیرالمؤمنین (ع) و فاطمه زهرا (س) است.محل تولد: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستا
گلِ من ک تمثیلی بود از هر آنچه ک بینمان است، مرده است و بر آن حتا گمان نمی بری. اینجا آفتاب مرده است و سایه ها بلند تر از دیوار ها شده اند و تو حتا به آن نگاه نمی کنی. مثل نقاشی، مرده و ساکن انگار تو را گوشه ای گذاشته باشندت و تو، در یک تکرارِ ابدی نگاه سردی به زمین داری و حتا پلک نمی زنی و من در کنار تو بوده ام، تمام این سالها. در حالِ سوختن، خاکستر شدن و کم شدن. ک باد مرا با خود برد، به آنکه دیگر دیده نخواهد شد. به آخرینِ غروب، به گرگ و میش های عجیب.
منتشر شد:
نِ دلشده
مریم جعفری آذرمانی
نشر علم (نشر تمدن علمی)
این کتاب شانزدهمین کتاب شعر من است که شامل پنجاه غزل و هشت مسمط است؛ غزلها از سرودههای خرداد نود و هفت تا اردیبهشت نود و هشت، و مسمطها از سرودههای دو سه سال اخیرند.
گلِ من ک تمثیلی بود از هر آنچه ک بینمان است، مرده است و بر آن حتا گمان نمی بری. اینجا آفتاب مرده است و سایه ها بلند تر از دیوار ها شده اند و تو حتا به آن نگاه نمی کنی. مثل نقاشی، مرده و ساکن انگار تو را گوشه ای گذاشته باشندت و تو، در یک تکرارِ ابدی نگاه سردی به زمین داری و حتا پلک نمی زنی و من در کنار تو بوده ام، تمام این سالها. در حالِ سوختن، خاکستر شدن و کم شدن. ک باد مرا با خود برد، به آنکه دیگر دیده نخواهد شد. به آخرینِ غروب، به گرگ و میش های عجیب.
از دست رفتهم
یک خطکش تازه برای خودم در نظر گرفتم که همچین قشنگ راه نشون میده. نه اینکه خطکش تازه ساخته شده باشه یا تازه دستم رسیده باشه، من تا حالا ندیده بودمش. خطکش قبلی خودم زحمتش زیاد بود، آدمای خیلی زیادی رو خطخطی کردم باهاش. آخه هیچ آدمی دقیقا اندازهی خطکش من نمیشد. اذیت میشدم که "ای بابا! این چه وضعه؟ چرا همه کجوکولهان؟"، الانم درسته ازش خسته شدم و میخوام عوضش کنم، ولی در حد یه آرمانه برام که بتونم عملیش کنم. یعنی بشه ر
خوش دارم از همه چیز و همه کس ببرم و جز خدا انیس و همراهی نداشته باشم. خوش دارم مجهول و بی نام به سوی زجر کشیدگان دنیا بروم. در رنج و شکنجه آنها شرکت کنم. خوش دارم که مرا بسوزانند و خاکستر مرا به باد بسپارند تا قدری را از زمین اشغال نکنم. خوش دارم هیچ کس مرا نشناسد، هیچ کس از دردها و غم هایم آگاهی نداشته باشد، هیچ کس راز و نیاز شبانه مرا نفهمد، هیچ کس به اسرار من پی نبرد.
بخشی از نیایش های شهید چمران، کتاب زمزم عشق، ص 152
مانی حقیقی که در این قسمت از مطالب بیوگرافی به سراغ او رفتهایم، متولد ۲۵ تیرماه ۱۳۴۸ است. وی فرزند نعمت حقیقی (فيلمبردار) و لیلی گلستان (مترجم) است. مانی حقیقی مدرک کارشناسی خود را طی سال ۱۹۹۱ در رشته فلسفله از دانشگاه مکگیل گرفته است. وی دوره کارشناسی ارشد فلسفه را نیز طی سال ۱۹۹۷ در دانشگاه گولف گذراند. مانی حقیقی همچنین مدرک کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی را از دانشگاه ترنت دریافت کرده است. وی این مدرک را در سال ۲۰۰۰ دریافت کرد. مانی حقی
خیس و
دست ها در جیب خالیست .
خاک در عطش کبریت و من از شرم
به ابر ها چشم دوختهام
من شبنم خوابآلود یک ستارهام
که روی علفهای تاریک چکیدهام »
مرگ را چشیده است ؟
من چشیدهام
فریب دادهام
و حالا میفهمم :
جایم اینجا نبود »
نه ، نبود .
در باران تاب میخورد
و نگاهش میکنم
خاکستر عکسهای سوخته را در سینهاش میبینم .
مدام از خودم میپرسم
کجا میرود ؟ »
آخر ، کجا ؟
این فانوس پرعطش دریاپرست مست
خیس و
دست ها در جیب خالیست .
خاک در عطش کبریت و من از شرم
به ابر ها چشم دوختهام
من شبنم خوابآلود یک ستارهام
که روی علفهای تاریکی چکیدهام »
مرگ را چشیده است ؟
من چشیدهام
فریب دادهام
و حالا میفهمم :
جایم اینجا نبود »
نه ، نبود .
در باران تاب میخورد
و نگاهش میکنم
خاکستر عکسهای سوخته را در سینهاش میبینم .
مدام از خودم میپرسم
کجا میرود ؟ »
آخر ، کجا ؟
این فانوس پرعطش دریاپرست مس
آقای عراقچی در تازهترین شاهکارشون فرمودن آمریکا که با ما فشار بیاره، باید افغانها رو از کشور اخراج کنیم آقای عراقچی، شما احتمالا درد پناهنده بودنو نمیدونی، ویزای مالی داری به حال
احتمالا هرگز افغان های ایران هارو از نزدیک ندیدی و نمیدونی اون پنج ملیون نفری که میگی چندنفرشون تو همین خاک نکبت زده به دنیا اومدن
وقتی با دهن پرباد میگید ما برای افغانها هزینه کردیم خبر ندارید آموزش رایگان برای افغانها که حکم رهبر انقلابتونه هنوز یه جوک
تمام کارها برای خدا
یکی ازخوبی های روز قیامت این است که یک روز بیشتر نیست . یکیاز بـدی هـایش نیز این است که این، یـک روِز قیـامت پنجاه سال است . بعضـی از مردم هسـتند که وقتی از قبر بیرون می آید. خداونـد دوتا بال به آنها می دهـد و از قبر به سوی بهشت پرواز میکننـد. اصـلاقیامت را نمی بینند. اما بعضـی هم هسـتند که سال ها می گـذرد تا نوبت آنها بشود و به حسابشان رسـیدگی شود . لـذا روز قیامت روز بسـیارسـختی است.
ادامه مطلب
تمام کارها برای خدا
یکی ازخوبی های روز قیامت این است که یک روز بیشتر نیست . یکیاز بـدی هـایش نیز این است که این، یـک روِز قیـامت پنجاه سال است . بعضـی از مردم هسـتند که وقتی از قبر بیرون می آید. خداونـد دوتا بال به آنها می دهـد و از قبر به سوی بهشت پرواز میکننـد. اصـلاقیامت را نمی بینند. اما بعضـی هم هسـتند که سال ها می گـذرد تا نوبت آنها بشود و به حسابشان رسـیدگی شود . لـذا روز قیامت روز بسـیارسـختی است.
ادامه مطلب
خاطره ها ، خاکستربه جامانده ازشعله ایام برهیمهِ زندگانیِ ما ، چه راحت با نیم نسیم زمانه به آسمان فردای امروز شده پرکشد وبرسرو رویمان نشیند . . .
انگار همین چند لحظه پیش بود که کلمه را یادگرفتیم و مفهوم را حس کردیم. . . .
انسان و انسانیت، عشق وعاشقی، سادگی ِزیبازیستی چون گل ؛. . . . .
وچه راحت باسوزاندن آن هیزم درک ، همه مفاهیم را هم سوزاند یم. . . . .
افسوس که از آن همه بودن ویکی شدن وسادگی وزیبایی ، هیچ چیز نماند هیچ چیزی غیراز خودخواهی و تن خواهی
وقت دل باختن، تمام دلت، یعنی امیدهایی که به یارت بستی و آرزوهایی که بافتی و احساساتت و .، تقدیمش میکنی.
اگر بخت یار نباشه یا اگر یار، یار نباشه، این سرزمین خرم، به خاکستر بدل میشه.
وقتی آتشش خاموش بشه، چیزی باقی نمیمونه جز خاطره ای که دیگه شاید نتونه بسوزونه هر چند همین خاطره دوردست هم دلت رو خواهد برد هم آه از نهادت برخواهد خواست، اما سوختن به پایان رسیده.
البته که بلاهت محضه توی این سوختن بخواهی آتش عشق تازه ای رو توی دلت احساس کنی و مهار
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
صدای پنجاه و دوهرتز تنهایی
وال پنجاه و دو هرتز با این فرکانس همیشه تنهاست چون صدایش فراتر از فرکانس های دیگر وال هاست هیج والی صدایش را نمی شنود عجیب تر آن که مسیر مهاجرت این وال بر خلاف وال ها
یک.
اون فوتبالیست ۱۷ ساله رو میبینم که در لیگ قهرمانان گل زده و از شعفش، ذوق زده میشم و خوشحال که بله چقدر خوبه که انسان به جایی برسه و دیگران این ذوقش رو ببینن.
دو.
با سید جابر راد(من به اختصار بهش میگم سید جابر) کلام جدید داریم.
در عین جوانی بسیار اهل علم و دانشه و دیدنش واقعاً انسان رو خوشحال میکنه که چنین جوانی در زمانهای که جوانها کافهگرد و آسمان جل اند و فی الواقع نفعشون برای خودشون نه برای دیگران تقریباً هیچه این جوانه
درباره این سایت